چرا محمد رسولزاده سراغ نواب و امام خمینی رفت؟
تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۱۷۸۲۲
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب_فاطمه میرزاجعفری: کتاب «خون میگذشت» نوشته هادی لطفی شامل سرگذشت داستانی محمد رسولزاده از مبارزان و پیشگامان مردمی انقلاب اسلامی در کاشان است که پس از آشنایی با شهید نواب صفوی، شاخه فداییان اسلام کاشان را تأسیس کرد. او سال ۱۳۴۲ اتوبوسی راه انداخت و با مردم کاشان به تشییع پیکر آیتالله بروجردی رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از تشییع آیتالله بروجردی، رسولزاده در مسیر برگشت به کاشان به همه میگوید: «از این به بعد من مقلد آیتالله خمینی هستم.» و این تصمیم آغاز مبارزات پر فراز و نشیب «حاجمحمدآقا» (لقب اینشخصیت انقلابی) در کاشان است. محرم همان سال، امام خمینی (ره) طلبهها را برای تبلیغ به شهرهای مختلف میفرستد و به طلبههایی که عازم کاشان بودند میگوید: «اگر از علما جواب نگرفتید، بروید بازار پیش رسولزاده.»
حاجمحمدآقا در برهههای مهم مانند مبارزات علیه رژیم پهلوی به پشتیبانی امام خمینی قد برفراشت. بههمیندلیل بیشتر کاشانیها که سن و سالشان قد میدهد با «حاجمحمدآقا رسولزاده» خاطره دارند.
این کتاب به تازگی توسط انتشارات راه یار منتشر شده است. به همین بهانه با هادی لطفی نویسنده این کتاب به گفتگو نشستیم.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* آقای لطفی چه شد سراغ چنین سوژهای رفتید و آیا اسناد و مدارکی برای نگارش کتاب در اختیار داشتهاید؟
اولین بار نام حاج محمدآقا رسول زاده را از پدرم شنیدم. زمانی که راجع به اتفاقات کاشان بحثی شکل میگرفت شاهد بودم از پیرمرد بزرگی که نفوذ بالایی داشته و مردم رویش حساب میکردند نام میبردند. برای مثال پدرم چندین خاطره از وی داشت. سال ۹۳ بود که نام محمدآقا رسول زاده را روی تخته در دفتر مطالعات انقلاب اسلامی دیدم که یکی از سوژههای آینده این دفتر بود.
از این اتفاق دو، سه سالی گذشت و من در این ایام با یکی از افرادی که حاج محمد آقا رسول زاده را میشناختند، آشنا شدم. خوشبختانه به دلیل مجاورت و نزدیکی که با منزل این فرد داشتیم؛ فروردین ۹۷ این پروژه را پذیرفتم که تحقیق آن را انجام دهم. از همان سال فهرستی را از دوستان، همکاران، اعضای خانواده و روحانیونی که رسول زاده میشناختند درست کردم و فهرست به جایی رسید که تعدادی از مخالفان رسول زاده را نیز پیدا کردم و کار را به این ترتیب شروع کردم. نسخه اولیه این کتاب به صورت خاطرات کوتاه بود اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اگر داستانها به صورت پیوسته کنار هم قرار بگیرند بهتر است.
* نوشتن کتاب چهقدر طول کشید؟
نگارش کتاب از سال ۹۷ تا ۱۴۰۱ به طول انجامید. در طول کار نیز مصاحبهها سندهایی را جمع آوری میکردم، ۲۰۰ سند به صورت مستقیم مرتبط با رسول زاده بود و در هزار سند ردپایی از او وجود داشت که همگی بررسی شده و تقریباً میتوان گفت ما از سال ۲۷ تا ۶۷ که رسول زاده از دنیا میرود، اسناد و مدارک مرتبط داریم.
* به نظر شما آقای رسول زاده چه ویژگیهای بارزی داشت که امام خمینی (ره) هم از وی در سخنانش یاد کرده و این نکته را به روحانیون متذکر شده که اگر برای تبلیغات در کاشان به مشکل برخوردند سراغ رسول زاده بروند. کدام ویژگی رسول زاده او را از سایر مبارزان انقلاب اسلامی متمایز میکرد؟
ما اگر از حاج محمد آقای رسول زاده با عنوان پیش قراول انقلاب یاد میکنیم، به این دلیل است که این فرد در دهه ۲۰ انقلابی؛ زمانی که هیچ حرفی از انقلاب نبود فعالیت می کرده است. رسول زاده در کودکی ظلم می بیند و ظلمی که در فضای کشور وجود دارد را در دوره نوجوانی و جوانی حس میکند که مصادف با کشف حجاب و ممنوعیت عزاداری است. از آن زمان رسول زاده به دنبال شخصیتهایی است که با این مسائل مبارزه کنند و سبب شکل گیری ارتباط با علما و مردم میشود. در این زمان روحانیتی که در کاشان مستقر بودند سکوت می کردند و رسول زاده همچنان دنبال عالمی بود که به فکر مطالبات مردم باشد و به این ترتیب با شهید نواب صفوی و امام خمینی (ره) آشنا و شیفته آنان میشود.
سابقه رسول زاده نشان میدهد که از دهه ۱۳۲۰ غمخوار مردم و کمک حال یتیمان بوده است به شکلی که از روستاهای مختلف برای حل مشکلات خود پیش او میآمدند، همین امر به رسول زاده یک وجاهت خاصی میدهد و سبب میشود مردم پشتیبان او باشند، یعنی از دهه ۲۰ بازار کاشان به خاطر رسول زاده بسته می شده است؛ آن هم بازی که در آن دوره بزرگترین رسانه شهر بوده است. برای مثال رسول زاده در مغازهای که در بازار داشته است یک چهارپایه کوچک داشته که جلد کتاب نیز از این مساله الهام گرفته شده است و زمانی که این چهارپایه را وسط بازار میگذاشت، بر روی آن میرفت و اذان میگفت یعنی بازار باید تعطیل شود؛ به قولی نفوذ داشته است.
به نظرم پشتیبانی و نفوذ مردم قدرتی به رسول زاده میداد که حتی نیروهای شهربانی و ساواک هم از او میترسند.
در جای دیگری آقای مهدی کروبی گفته است در سال ۴۷ در منبری علیه شاه حرف زدند و پس از آنکه به تهران بازگشتند ساواک او را دستگیر کرده، همچنین در سال ۵۶ در شمال یک سخنرانی کردند و در دورهای که بد گفتن علیه شاه جا افتاده است درباره او حرف زدند اما او را از منبر پایین آوردند و تا تهران کتک زدند، برای آقای کروبی این سوال وجود داشته که چرا در کاشان کسی به منبر و حرف من کاری نداشت در این زمان متوجه شدند که در شهر کاشان میهمان رسول زاده بودند
خب هرچه به انقلاب نزدیک تر شدیم نفوذ و قدرت رسول زاده بیشتر میشود و این مساله زبان زد همه مردم است، همه این موارد سبب میشود که امام خمینی (ره) فضای کاشان و علمای آن را بداند که بنا بر مصلحت اندیشی و یا محافظه کاری سکوت کرده بودند همین میشود که با توجه به این شناخت به مبلغان خود میگوید اگر برای تبلیغ به کاشان رفتند به سراغ رسول زاده بروند تا بتوانند موفقیت را حاصل کنند.
* راجع به فضای انقلاب کتابهای زیادی را داریم و شخصیتهای بزرگی در این کتابها معرفی شدند و از اقدامات آنها برای انقلاب گفته شده است. حس نکردید ممکن است مخاطب با این کتاب ارتباط برقرار نکند؟
سختی زندگینامه نویسی تکهتکه بودن وقایع است که کار را سخت میکند. انقلاب رسول زاده شاید یک پنجم نهایی کتاب است و اوج کتاب هم نیست. چون برای ایام انقلاب رسول زاده پناه مردم شده و سال ۶۷ فوت میکند. به این ترتیب سال ۵۷ نیاز نبود کف میدان باشد اما همه شاگردانی که از دهه ۲۰ تربیت کرده کف میدان هستند.
مثلاً رسولزاده مراسم احیای بالای بازار را راه اندازی میکند، به این معنی که شبهای جمعه جوانان بیدار باشند و راز و نیاز کنند؛ یا دعای ندبه بنی زهرا را راه اندازی میکند و میگوید این هیئت یک هیئت سیاسی است، همه اینها مقدماتی است که هرچه به انقلاب نزدیک میشویم محصول آن را میبینیم و میتوان گفت بُعد انقلابی رسول زاده در حال مدیریت است.
شخصیت اصلی داستان من دست به یک اعدام انقلابی میزند و گفتن یا نگفتن این مساله چالش من بود. قصد گذر از این مساله را نداشتم. بسیاری از روشنفکران معتقد بودند این کتاب قرار است در دفاع از سلیمان برجیس باشد. هرجا حس میکردم ذرهای ظلم و ناحقی در آن است، پروژه را ادامه نمیدادم. اما وقایع برایم روشن شد. متأسفانه علیه رسولزاده کارهای بسیاری شکل گرفته است. ما در حال حاضر بعد از ۳۰ سال از فوت رسول زاده چنین کتابی داریم در حالی که اگر دنبال مطالب مربوط به برجیس باشید، با یک سرچ ساده با مطالب زیادی رو به رو میشوید و اینها از قول خودشان داستان را روایت کردهاند. این مسئله کار را سخت میکرد و باید سندهای بسیاری را بررسی میکردم چون رسولزاده، قبل و بعد از برجیس بسیار متفاوت است.
* چهطور؟
رسولزاده قبل از برجیس بیشتر دنبال این است که یک نفر را پیدا کند و دنبال فردی است که بتواند از او خط بگیرد. در اینمقطع هنوز پناه مردم نشده است. اما بعد از برجیس قضیه کاملاً فرق میکند و یک شخصیت شهرستانی تبدیل به یک شخصیت ملی میشود و از نقاط مختلف دیدار و جلسه دارد. این مساله از جایی شروع میشود که در دادگاه تبرئه میشود و روی دوش مردم در شهر چرخانه میشود. از صبح فردای این روز است که می بیند وضعیت زندگیاش فرق کرده و مردم به سراغ او آمدهاند تا مشکلاتشان را حل کند و به عنوان نماینده و فداییان مردم او را قبول دارند.
درباره برجیس و علیه رسول زاده سند، مدرک و کتاب داریم؛ مثلاً مساله «بسته شدن مغازهها بعد از کشته شدن برجیس». من تمامی اصل روزنامههای آن زمان را از نزدیک دیدم. اولین خبر بعد از کشته شدن برجیس این است که مغازه داران به حمایت از ضاربان دکانهای خود را بستند. فردایش نوشتهاند مغازه داران از ترس ضاربان دکانهای خود را بستند. از فردای روز واقعه تلاش میشد مردم را از رسول زاده جدا کنند. از آن زمان تا کنون تلاش شده رسول زاده را یک فرد متعصب نشان دهند. اما رسول زاده نماینده یک جمع است. در دادگاه هم آیت الله بروجردی از رسول زاده دفاع میکند و حضور نواب صفوی و آزاد شدن این افراد مسائلی بود که باید در کتاب بیان میشد.
درباره برجیس و علیه رسول زاده سند، مدرک و کتاب داریم، مثلاً مسئله «بسته شدن مغازهها بعد از کشته شدن برجیس»؛ من تمامی اصل روزنامههای آن زمان را از نزدیک دیدم، اولین خبر بعد از کشته شدن برجیس این است که مغازه داران به حمایت از ضاربان دکانهای خود را بستند، فردای آن روز نوشتهاند مغازه داران از ترس ضاربان دکانهای خود را بستند و از فردای روز واقعه تلاش میشد مردم را از رسول زاده جدا کنند
من یک ترسی از طرف ساواک و نیروهای امنیتی نسبت به رسول زاده میبینم و این ترس ناشی از نفوذ او در کاشان و گذشتهای است که دارد. اتفاقات نزدیک به انقلاب و سابقه رسول زاده در دستگیری و زندان منجر به این میشوند که در سالهای منتهی به انقلاب رسول زاده پناه مردم باشد.
* خیلی از مجاهدان و مبارزان انقلاب ما گمنام هستند و الان بعد از ۳۰ سال کتابی را میبینیم که شخصیت آقای رسولزاده اشاره داشته که قبل از اینکه انقلاب وجود داشته باشد زمینه آگاه سازی مردم را پیش گرفته است، اما بسیاری از نویسندگان و هنرمندان هستند که به سراغ روایت زندگی افرادی میروند که به انقلاب به نوعی زخم زدند تنها و صرفاً به دلیل شهرتی که پیدا کردند؛ به نظر شما چرا نویسندگان و هنرمندان به سراغ روایتهای این چنینی میروند.
میتواند دلایل مختلفی داشته باشد اما اگر به قصد و سو نیت نباشد. در حال حاضر نمیتوان گفت دسترسی به اسناد مشکل است. چون من برای نگارش این کتاب بخشی از اسناد را از سایتهای خارجی به دست آوردم. اگرچه اسناد قابل اعتنایی نیستند اما کدهایی را برای تحقیق بیشتر به نویسنده میدهند. مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز میتواند در این زمینه به نویسندگان کمک کند.
برای دسترسی به اسناد اصلاً به مشکل نخوردم. البته بسیاری از اسناد بودند که حاضر به در اختیار گذاشتن آن نبودند اما بالاخره پیدا شدند. دلیل اصلی این مساله شاید این باشد که نویسندگان و هنرمندان ما چنین اشخاصی را نمیشناسند و شاید فکر میکنند سوژههای ناشناخته برای مخاطب کشش ندارند. به نظرم اگر سوژهای به این شکل باشد، میتواند در سطح ملی هم مخاطب داشته باشد.
* در صفحه ۱۲۲ به گفتگو با شهربانی و رسول زاده در بازجویی پرداختهاید و گفتهاید شهربانی از او میترسید. اما صلابت رسول زاده در این بخش کمرنگتر است.
بله. سعی کردم تا به این بخش از کتاب نشانههایی از قدرت و صلابت رسول زاده برای مخاطب قرار دهم. برای مثال پس از اعدام برجیس، رسول زاده به شهربانی میرود و میگوید کار خلاف قانون انجام ندادیم. او فرار نمیکند و خوش را معرفی میکند؛ در این فضا دل و جگر داشتن این فرد کاملاً مشخص است. بنابراین در جای جای داستان نشانههایی به مخاطب داده میشود که نشان دهد قدرت رسول زاده و نترسی او بسیار زیاد است. بیش از این نمیخواستم وارد این مساله شوم.
* صفحه ۱۲۳ اشارهای وجود دارد. آیا شعر محتشم با عنوان «خون میگذشت از سر ایوان کربلا» پالسی را برای نام گذاری کتاب به شما داد؟ نه؟
علاقه مند بودم نام کتاب «خون گذشت» به معنای سرگذشت خون باشد؛ به این دلیل که رسولزاده در هر جریانی که وارد میشده به آن حرارت میداده و خود شخصیت او را «خون» در نظر بگیرم اما خب این معنی را میداد که از خون کسی گذشته و رسول زاده از خون برجیس نگذشت؛ بنابراین نمیخواستم مخاطب با دیدن این اسم دچار اشتباه شود.
از طرفی ما در کتاب مساله خون را بیشتر میبینیم. در ابتدا خون امیر کبیر، برجیس، شهدای انقلاب، شهدای جنگ، نوه حاجی به بیان دیگر سرگذشت خونها را بیان کردیم. شعر محتشم نیز بیتأثیر نبود چراکه رسول زاده مداح بوده است و دائم این شعر را زمزمه می کرده است. برای مثال در فصل آخر به رزمندهها سرخی آسمان را نشان میدهد و میگوید این خون حاصل خونی است که از کربلا میگذرد؛ همه این موارد در کنار سبب نام گذاری این کتاب شدند.
* در هر بخش اسناد و مدارک هم قرار دادید و مستند بودن کتاب را بیشتر کردید. اما حس نکردید مخاطب میخواهد یک متن به هم پیوسته را دنبال کند و شاید بهتر بود همه اسناد را د ر انتهای کتاب بیاورید.
این کار تاریخ شفاهی است که عنوان داستانی دارد، ما ترس این را داشتیم که کتاب به عنوان داستان دیده نشود و مخاطب حس کند که تخیل درون آن جریان دارد بنابراین به عنوان راه حلی که به ذهنم رسید این بود که تلنگری بزنم و بگویم برای حرفها سندی وجود دارد چراکه بیشترین حجم این کار را تحقیق گرفته است.
ادامه دارد...
کد خبر 5787238 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: کاشان کشف حجاب رژیم پهلوی انقلاب اسلامی ایران امام خمینی هادی لطفی ساواک نقد کتاب سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انقلاب اسلامی ایران نمایشگاه کتاب تهران کتاب و کتابخوانی دفاع مقدس معرفی کتاب ترجمه آزادسازی خرمشهر نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انقلاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایالات متحده امریکا ایران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انقلاب اسلامی رسول زاده رسول زاده رسول زاده مغازه داران حاج محمدآقا امام خمینی برای مثال حاج محمد آیت الله آن زمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۱۷۸۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ الناز رحمت نژاد: ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و بهعنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم به خاطر همسایگی با روسیه تأثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوههای تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عینحال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.
مارکسیم با هر حرکت سیاسی و مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساساً دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان میخواستند دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
یکی از موفقیتهای چشمگیری که استاد مرتضی مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیم داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را میدید و با آنها برخورد میکرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه میکرد. او کاملاً با توطئه و دسیسههای کمونیستها آشنا بود و میدانست که مارکسیتها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی میدهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه میشوند.
همزمان با سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری در فرصتی که دست داد به مرور زندگی و فعالیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و تالیفات این شهید پرداختیم که مشروح آن در ادامه این گزارش میآید؛
معرفی اولیه
مرتضی مطهری، مشهور به استاد مطهری، شهید مطهری، متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و یکی از دانشمندان اسلامشناس در قرن چهاردهم بود. وی فرزند حاج شیخ محمدحسین مطهری و همسرش سکینه، در ۱۳ بهمن سال ۱۲۹۸ شمسی مطابق با ۱۲ جمادی الاولی ۱۳۳۸ قمری در فریمان به دنیا آمد. پدر استاد، مرحوم حاج شیخ محمدحسین مطهری مردی با تقوا و از شخصیتهای مورد احترام بود و او را میتوان اولین معلم در تکوین شخصیت روحی و معنوی استاد دانست.
او شاگرد امام خمینی و علامه طباطبایی بوده که توانست در تمامی رشتههای معارف اسلامی، صاحبنظری ژرفاندیش و محققی دقیق و در پارهای از حوزهها همچون فلسفه، فقه و اصول فقه در قله اجتهاد قرار بگیرد. ایشان از اساتید فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قرآن بود و آثار بسیاری هم در موضوعات مختلف نوشته است.
استاد علاوه بر فعالیتهای علمی، قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران در سیاست نقش بسزایی داشت؛ او از افراد تاثیرگذار و از رهبران فکری انقلاب اسلامی ایران بود. از جمله فعالیتهای استاد، مبارزه با جریان فکری مارکسیسم، تاسیس حسینیه ارشاد، عضو هیات موتلفه اسلامی و ریاست شورای انقلاب تا روز شهادت را میتوان نام برد. سالروز شهادت شهید مطهری در ایران به عنوان روز معلم نامگذاری شده و این روز با بزرگداشت مقام معلم همراه است.
ورود به حوزه علمیه مشهد و قم
مرتضی مطهری در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. رفته رفته افکاری بلند و سوالهایی سرنوشتساز برایش آشکار شد؛ جهان، آفریده کیست؟ خدا، چگونه صفاتی دارد؟ انسان، برای چه آفریده شده است؟ این پرسشها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو میکرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی مدرس فلسفه الهی حاضر شود، اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال ۱۳۵۵ قمری درگذشت.
او سال ۱۳۱۶ در زمان حکومت رضاخان راهی حوزه علمیه قم شد. مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، با شور و علاقهای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت. پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفتزده کرد. امام خمینی درس اخلاق تشکیل داد و به انسانسازی پرداخت. مطهری به زیارت آن استاد آمد و از او سیراب شد. این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن. درس «یافتن» و «رسیدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن». مرتضی از سویی، غرق در مطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهمترین کارهایش و بلکه عالیترین و مهمترین فعالیتش، راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحر بود.
اساتید
مطهری نزد آیتالله صدوقی، کتاب «مطول» را یاد گرفت و در محضر آیتالله مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. او همچنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوه کمری، سید محمد محقق یزدی معروف به داماد انگجی و میرزا مهدی آشتیانی در علوم گوناگون بهرهمند شد.
دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی، مرتضی را وارد دنیایی جدید کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه زندگی میکرد، با آن تنفس میکرد و روحش با این کتاب همدم و جملههای گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهمتر آنکه به هر آنچه میدانست عمل میکرد.
مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را در سال ۱۳۲۳ آغاز کرد. او بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتالهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموخت. وی بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد و از بحثهای مجتهدپرور او بهرهمند شد. مطهری پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیتالله بروجردی تقلید میکرد. ایشان، درس اصول فقه را از مباحث عقلیه بهطور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت و راز و رمز اجتهاد را از ایشان آموخت.
در سال ۱۳۲۹ استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی حاضر شد و مبحث الهیات از کتاب شفا تالیف ابوعلی سینا را از آن حکیم بزرگ یادگرفت. علامه طباطبایی، درس دیگری غیر از الهیات شفا در فلسفه شروع کرده بود که در شبهای پنجشنبه و جمعه تشکیل میشد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیتالله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی شرکت میکردند.
ثمره این مجمع علمی بزرگ، شاهکاری جهانی در کلام و فلسفه به نام کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است. سهم مطهری در آفرینش این اثر پربار و ماندگار، اگر بیشتر از علامه طباطبایی نباشد، بدون شک، کمتر نیست. استاد مطهری، همچنین در دوره تحصیل همفکر و یار و یاور سازمان انقلابی و اسلامی فداییان اسلام بود. این حزب سیاسی اسلامی که در سال ۱۳۲۴ از سوی روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تشکیل شد نقش مؤثری در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت.
تهران؛ تدریس در مدرسه مروی و دانشگاه تهران
مرتضی مطهری، علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود در حوزه تدریس داشت. او کتابهای مطول در علم معانی، بیان و بدیع، شرح مطالع در علم منطق، کشف المرا در علم کلام و عقاید، رسائل و کفایه در علم اصول فقه، مکاسب در فقه، شرح منظومه و اسفار در فلسفه را تدریس کرد.
استاد مطهری در سال ۱۳۳۱ با دختر آیت الله روحانی (ره) ازدواج کرد و در همان سال در حالی که به تدریس مشهور بود به تهران هجرت کرد. علت این هجرت را برخی تنگدستی شمردهاند، اما سببش هرچه بود، باید آن را لطف خفی الهی شمرد زیرا حضور مطهری در تهران و در جمع دانشگاهیان و روشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد.
مطهری از ابتدای ورود به تهران، به سازندگی پرداخت. او در مدرسه مروی، آموزش فلسفه اسلامی را به شکل تطبیقی و مقایسهای برای جویندگان حکمت و حقیقت، آغاز کرد. سخنرانیهای روشنگر و مفید استاد، همزمان با تدریس در مدرسه مروی، در تهران آغاز شد. او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی به سوالهای موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص در این راه موفق شد.
در سال ۱۳۳۳ استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد. استاد در دانشکده معقول و منقول الهیات و معارف اسلامی آن دانشگاه بیش از بیست سال به مبارزه عالمانه با جهل، مادیگری و غربزدگی پرداخت. رفتار ایشان با دانشجو به قدری صمیمی بود که دانشجو به استاد عشق میورزید و مرید او بود. وی در آن دانشکده، دورههای لیسانس و دکترا، کلیات علوم اسلامی،منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حکمت عملی، فلسفه شرح منظومه، الهیات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالی، تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان را تدریس میکرد.
استاد مطهری بنا به توصیه امام خمینی(ره) از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷، هفتهای دو روز به قم میرفتند و در حوزه علمیه، دروس مهمی مانند شناخت، اصل غایت، فلسفه هگل، معارف قرآن، مارکس و مارکسیسم، منظومه، نجات و اسفار تدریس میکردند. استاد به حکم وظیفه شرعی از تهران به قم میرفتند تا تدریس کنند در حالی که در تهران، استادان با سابقه دانشگاه، با تقاضای بسیار در کلاس درس ایشان شرکت میکردند.
فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
استاد مطهری در زمینههای مختلفی فعالیت داشت. گوشهای از فعالیتهای سیاسی،اجتماعی و خدمات فرهنگی استاد عبارتند از: نقطه ارتباطی جامعه با امام راحل در دوران تبعید امام، عضویت در جامعه روحانیت تهران و پیشبرد اهداف این نهاد روحانی در انقلاب، مسؤولیت شورای انقلاب پس از مهاجرت امام خمینی (ره) به پاریس، یار نزدیک امام پس از بازگشت امام از تبعید و مبارزه با مکاتب الحادی و مادی.
مبارزه با مارکسیم
ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و بهعنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم بخاطر همسایگی با روسیه تاثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوههای تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عینحال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.
مارکسیم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساسا دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان میخواستند دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
یکی از موفقیتهای چشمگیری که استاد مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیتی داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را میدید و با آنها برخورد میکرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه میکرد. او کاملا با توطئه و دسیسههای کمونیستها آشنا بود و میدانست که مارکسیتها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی میدهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه میشوند.
فعالیت علمی؛ نشریه مکتب تشیع تا تدوین داستان راستان
شهید مطهری بعد از حدود سی سال بهرهگیری از قرآن و عترت، قدم در سنگر نویسندگی گذاشت و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان اسلام شد. این مرزبان، فقط به حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالهای موجود درباره مسائل اسلامی میاندیشید و هدف نوشتههایش همان بود.
او معتقد بود دین اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین بهطور تدریجی در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، آموزشهای غلطی است که به نام اسلام داده میشود. این دین مقدس بیش از هر چیز، از طرف برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه میبیند.
در سال ۱۳۳۶ توسط جمعی از دانشمندان حوزه علمیه قم، نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت کرد. استاد مطهری هم با این مجله، همکاری علمی و ارشادی داشت. مقالات استاد مطهری از جمله اصالت روح، قرآن و مسألهای از حیات، توحید و تکامل و حق عقل در اجتهاد در نشریه مکتب تشیع منتشر شد.
سخنران جلسات انجمن اسلامی پزشکان
بعد از تاسیس انجمن اسلامی پزشکان استاد مطهری یکی از مهمترین سخنرانان جلسات این انجمن بود. ایشان در سخنرانیهایش، موضوعات حساس و سرنوشتسازی مانند توحید، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگی در نگاه اسلام، صلح امام حسن (علیهالسلام)، امام صادق (علیهالسلام) و مساله خلافت، مساله ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام)، تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک، بیمه را مورد بررسی قرار داد و آثاری ارزشمند به یادگار گذاشت.
تدوین داستان راستان
طرح تدوین داستان راستان از سوی یکی از موسسات علمی به آیتالله مطهری پیشنهاد شد. این کار چون از منظر استاد پسندیده و مفید بود، آن را انجام داد. او در زمانی شروع به داستاننویسی کرد که استادی مشهور در دانشگاه بود و از شخصیتها و عالمان مهم مذهبی در کشور شمرده میشد. جلد اول داستان راستان در سال ۱۳۳۹ و جلد دوم در سال ۱۳۴۳ چاپ و منتشر و با توجه و استقبال کمنظیر مردم مواجه شد.
تاسیس حسینیه ارشاد
استاد مطهری سالها بود که آرزوی تاسیس موسسهای علمی فرهنگی را داشت تا بتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف عالی اسلامی بپردازد. سرانجام در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستانش، از جمله آقای محمد همایون، حجت الاسلام سید علی شاهچراغی، موسسه حسینیه ارشاد را تاسیس کرد. بعد از تاسیس حسینیه ارشاد، به کار این موسسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهی و درایت به همکاری و برنامهریزی پرداخت. او دانشمندان بسیاری را به آنجا دعوت میکرد تا سخنرانی کنند و خود نیز یکی از موفقترین سخنرانان آن بود.
تالیف علل گرایش به مادی گری
کتاب علل گرایش به مادی گری که تکمیل شده دو سخنرانی استاد مطهری در سالهای ۴۸ و ۴۹ در دانشسرای عالی است در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. استاد این اثر کارآمد را در زمانی تالیف کرد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی و از جمله مارکسیسم مشاهده میشد. سران سازمان منافقین هم در حال گرایش به مارکسیسم بودند که سرانجام مارکسیست شدند و بهطور رسمی این تغییر ایدئولوژی را اعلام کردند. استاد در این کتاب به بررسی نقش کلیسا، مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی در گرایش به مادی گری پرداخته است و علل لغزشها و انحرافها را در این زمینه روشن میسازد.
تالیف مقدمهای بر جهانبینی اسلامی
آخرین اثر قلمی استاد مطهری، کتاب «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی» است این کتاب در سالهای ۵۶ و ۵۷ به رشته تحریر در آمد. آن استاد عالیقدر انحرافات فراوانی در نشریات برخی گروههای به ظاهر اسلامی و آثار بعضی روشنفکران مسلمان درباره جهانبینی اسلامی مشاهده میکرد. به همین دلیل و برای جلوگیری از التقاط، و از همه مهمتر برای روشن کردن نظر اسلام، این اثر را نوشت و در آن بسیاری از اشتباهات فکری روشنفکران را آشکار ساخت. در این کتاب، مواضع و جهانبینی بعضی از گروهکها مانند منافقین مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
تدوین ماتریالیسم در ایران
کتاب «علل گرایش به مادی گری» که در سال ۱۳۵۰ منتشر شده بود مورد استقبال مردم قرار گرفت، بهطوری که در سال ۱۳۵۷ به چاپ هشتم رسید و استاد مقدمهای تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» به آن اضافه کرد. استاد مطهری در این مقدمه به افشا و نقد شیوههای جدید تبلیغ ماتریالیسم در ایران میپردازد و این بحث را در دو بخش تحریف شخصیتها و تحریف آیات قرآن ارایه می کند.
در این مقدمه سودمند بود که آراء برخی از گروهکها، از جمله گروهک فرقان مورد نقد و بررسی قرار گرفت و پوچی و سستی آن آشکار شد. بعد از انتشار این مقدمه، گروهک فرقان اطلاعیهای منتشر کرد. در این اطلاعیه آمده است: « هر کس که در مسیر افکار ما قرار گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را میدهیم.» استاد مطهری در پاسخ به این اطلاعیه گفت:« اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد، و من در این راه کوچکترین تردیدی ندارم.»
فهرست آثار استاد مرتضی مطهری
استاد مطهری، آثار بسیاری نوشته اند که نام این آثار را می خوانیم؛
آثار منتشر شده استاد بیش از ۵۰ کتاب است که برخی از مهمترین آن عبارتند از:
مقدمهای بر جهانبینی اسلامی؛
آشنایی با قرآن؛
اسلام و مقتضیات زمان؛
انسان کامل؛
پیرامون انقلاب اسلامی؛
پیرامون جمهوری اسلامی؛
تعلیم و تربیت در اسلام؛
توحید؛
نبوت؛
معاد؛
حماسه حسینی؛
خدمات متقابل اسلام و ایران؛
عدل الهی؛
داستان راستان؛
سیری در نهج البلاغه؛
سیری در سیره نبوی؛
سیری در سیره ائمه اطهار (علیهمالسلام)؛
شرح مبسوط منظومه؛
علل گرایش مادّیگری؛
فطرت؛
فلسفه اخلاق؛
فلسفه تاریخ؛
گفتارهای معنوی؛
مسأله حجاب؛
نظام حقوق زن در اسلام؛
قیام و انقلاب مهدی (عج)
برخی از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از:
شرح منظومه (به زبان عربی به قلم حجةالاسلام شیخ محمدتقی شریعتمداری)
آشنایی با قرآن (جلدهای ۵ تا ۱۵)؛ فلسفه تاریخ (جلدهای ۲ تا ۴)
مسأله بردگی در اسلام
پانزده گفتار
توکل و رضا
انسانشناسی
حاشیه بر تفسیر المیزان
حمله محمدرضا پهلوی و دستگیری استاد
یکی از عالمانی که در هدایت و راهنمایی مردم در قیام ۱۵ خرداد نقش اساسی و سازنده داشت، استاد مطهری بود. او در سخنرانی آتشین و انقلابی خود در شب عاشورا خطاب به روحانیت گفت: «باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید.» بعد خطبه امام حسین (علیهالسلام) ( ... مَن رأی سُلطاناً جائِراً ...) را مطرح کرد و بهطور صریح و قاطع به محمدرضا پهلوی حمله کرد. به دنبال این سخنرانی حسینی بود که استاد مطهری دستگیر و زندانی شد. این حبس، حدود دو ماه به طول انجامید.
استاد مطهری یکی از اعضای شورای رهبری حزب سیاسی اسلامی و نظامی هیأتهای مؤتلفه اسلامی بود. او در جمع آنان، مباحث سودمندی در خصوص انسان و سرنوشت سخنرانی کرد. بعد از تبعید امام خمینی(ره)، مهمترین عکسالعمل اسلامی در برابر این ظلم بزرگ، ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت بود که به دست قهرمانان هیأتهای مؤتلفه اسلامی انجام شد و ارشاد و تأیید استاد مطهری بود که این اقدام را به ثمر رساند.
آیتالله مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تثبیت حکومت اسلامی، فعالیتهای بسیار ارزنده و سرنوشتسازی انجام داد. از آن جمله ایشان مهمترین و مورد اعتمادترین مشاور امام راحل بود و نظرشان درباره معرفی افراد برای مسؤولیتهای مختلف، پذیرفته میشد.
شهادت
بعضی از اعضای شورای انقلاب در شب یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ جلسهای را درباره مسایل جاری مملکت در منزل دکتر سحابی تشکیل دادند که تا ساعت ۱۰:۰۵ شب ادامه داشت. استاد مطهری در پایان جلسه از منزل سحابی خارج شد تا به طرف اتومبیل دوستش برود. وقتی که به اول کوچه رسید شخصی از پشت سر ایشان را به نام صدا زد. وقتی استاد سرش را به پشت برگرداند توسط او ترور شد. این شخص، یکی از اعضا گروه منحرف فرقان به نام محمدعلی بصیری بود. پس از تیراندازی، استاد را به بیمارستان طرفه بردند، ولی معالجه اطبا و پزشکان اثر نداشت و سرانجام به شهادت رسید.
پیکر استاد در صبح روز پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت در میان جمعیتی انبوه از دانشگاه تهران تشییع و به قم منتقل شده و در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نزدیک قبر آیات عظام حائری، صدر، خوانساری، دفن شد.
پیام امام راحل
«گرچه انقلاب اسلامی ایران به رغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند به پیروزی رسید، لکن بر ملت و به حوزههای اسلامی و علمی خسارتهای جبرانناپذیر نیز به دست منافقین ضد انقلاب واقع شد. همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلامشناس عظیمالشان آقا، حاج شیخ مرتضی مطهری (رحمةاللهعلیه). آنچه باید عرض کنم درباره او این است که او خدمتهای ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تاسف بسیار است که دست خیانتکار این درخت ثمر بخش را از حوزههای علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانهای محکم برای حوزههای دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای اسلام و ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند.»
کد خبر 6088411 الناز رحمت نژاد